
آموزش کوچینگ حرفهای، به چه اصولی نیاز دارد؟
221 بازدید بازدید
فروش کار آسانی نیست ، شاید اینطور به نظر بیاید که فروش کار راحت و بی دردسری است و فروشنده ها ساعت کاری راحتی را سپری می کنند.
اگر فکر می کنید که فروشندگی کار راحتی است، سخت در اشتباه هستید بهتر است دوباره درباره آن فکر کنید.
فروش یعنی داشتن توانایی متقاعد کنندگی و برخورداری از این توانایی اصلا کار آسانی نیست.
فروش یعنی به اشتراک گذاشتن شور و حال و متقاعد کردن افراد برای خریدن محتوا، محصولات و خدمات ما، پس فرآیند فروش بسیار مهم و سخت است.
فروشنده موفق کسی است که باعث میشود دیگران دنیا را طوری ببینند که خودش میخواهد و می داند که فروش نوعی سرمایه گذاری در پیشرفت مجموعه است.
در این قسمت با مواردی شرح داده می شود که تاثیر زیادی بر روند فروش ما دارند. و به جرئت میتوانیم بگوییم که فروش کار آسانی نیست.
به این جمله توجه کنید: «هر جور فکر کنید، همانطور میشود».
برطبق این جمله می توانیم متوجه شویم که نظرات و تفکرات ما هستند که آینده و شرایط ما را تعیین می کند.
مثلا زمانی که وضعیت اقتصادی و به طبع وضعیت بازار نامناسب است، کار فروش سخت می شود و در چنین شرایطی نمی توانیم در خصوص فروش بالا مثبت اندیش باشیم.
وجود همچین تفکری، باعث می شود که از تلاش دست کشیده و خودمان باعث از دست دادن فرصت ها و مشتری ها بشویم.
در چنین شرایطی باید در عوض منفی نگری و غر زدن دوباره بلند شویم و تلاش خود را چندین برابر نماییم و قطعا در این موقعیت ها می توانیم شانس موفقیت بیشتری داشته باشیم.
بسیار مهم است که در روند فروش بدانیم به چه حالتی باید بایستیم، با چه لحنی باید سخن بگوییم، حرکت چشمانمان و طرز نگاهمان به چه شکلی باشد، چه زمانی لبخند بزنیم و غیره…
زبان بدن تاثیری بیش از چیزی که تصور می کنیم را در موفقیت فروش ما دارند، لازم است برخی از این تاثیرها را بیان کنیم.
اینکه یک فروشنده شل و ول باشیم انرژی مثبت و پویا را دور می سازد و از دید مشتری ما فردی بی روح و کسل کننده به نظر می آییم. در جریان فروش باید همواره محکم بایستیم یا بنشینیم و از لم دادن و حرکات این چنینی بپرهیزیم.
چشم ها در هر ارتباطی جزو تاثیرگذارترین اعضای صورت هستند و همیشه برق چشم دلیل علاقه و توجه به چیزی یا کسی بوده است.
در فرآیند فروش نیز باید همیشه چشمان ما برق زده و مراقب باشیم که در حضور مشتری، به یک نقطه خیره نشویم زیرا در این صورت فروشنده ای خسته و بی انگیزه به نظر می آییم و نمی توانیم حس دوستی و صمیمیت را به مشتری انتقال دهیم.
فقط منحنی کردن لب کافی نیست! ما در جایگاه یک فروشنده باید لبخند بزنیم و این لبخند رنگ و بوی مصنوعی بودن نداشته باشد.
باید لبخندهای واقعی تحویل مشتری خود بدهیم؛ برای داشتن لبخند واقعی لازم است که چشم ها را نیز دخیل کنیم.
فروش می تواند مایه عذاب یک نفر و مایه سرگرمی فرد دیگری باشد.
می پرسید چطور؟ به این داستان توجه کنید!
روز و روزگاری در یک سرزمینی وضعیت بازار خراب و فروش بسیاری از افراد به شدت کاهش یافته بود.
دو مغازه در کنار هم به فروش یک کالای مشترک مشغول بودند.
یکی از فروشنده ها هرروز از وضعیت نابسامان فروش می نالید و این ناامیدی باعث شده بود صورتش خسته و بی روح، صدایش کسل کننده و فن بیان آن نامطلوب باشد.
اما فروشنده هم جوارش همیشه لبخند بر لب داشت و پرانرژی بود، صدای او سرشار از حس زندگی بود و چشمانش همیشه از وفور انرژی می درخشید.
چندی گذشت، فروشنده ناامید متوجه شد که همسایه اش در همین وضعیت اقتصادی همچنان فروش خوبی دارد!
بله! فروش یعنی همین!
ما می توانیم فروشنده باشیم و از استرس نفروختن به یک مرده متحرک تبدیل شویم و یا می توانیم فروش را یک سرگرمی دیده و با روی خوش از پیشرفت ها و فروش های متعدد استقبال کنیم.
موضوع این مقاله برای بنده که در فروشگاه اینترنتی مشغول به کار هستم واقعا جذاب بود. نکات قابل تاملی در مقاله دیدم.
سپاس از شما
عالى بود
ممنون
چقدر جالب و کاربردی بود ممنونم🦋
فروش واقعا کار سختیه، خصوصا تو وضع اقتصادی الان. این مطالب خیلی مفیدن. ممنون.
مقاله های فروشتون با هر سایتی متفاوته و مطالب فرق العاده ای رو ارائه میدید ممنونم از اطلاعاتی که در اختیار مخاطبان قرار میدید